خطا های بالینی در روان درمانی رفتاری – شناختی ؛ خطای نوع سوم گرفتار شدن در بررسی شناخت های بیمار
یکی از مشخصات کار بست های CBT ، به چالش کشیدن افکار است که آن را از سایر روان درمانی ها متمایز می سازد ( بلاگیز و هیلز نورث ، 2000) . اما ما ترجیح می دهیم که این فر آیند را ترغیب بیمار به بررسی صحت باورهای وی در نظر بگیریم نه چالشی برای بیمار . درمان گران CBT با استفاده از ثبت روزانه ی افکار و بررسی شواهد موافق و مخالف ، افکار خود آیند را در جلسه ی درمانی شناسایی می کنند . آن ها تکالیف خانگی را به بیماران ارائه می دهند تا بیمار بتواند اعتبار تفسیر های خود را ارز یابی کند . معمولاً بررسی افکار منجر به تغییر احساس و رفتار مراجع نمی شود . تکنیک های شناختی مثل ” پیکان رو به پایین ” بینش های مهمی را نسبت به باور های مرکزی فراهم می آورد ، این بینش ها نیز همیشه منجر به تغییر رفتار نمی شوند . یکی از خطا های بالینی رایج این است که در چرخه ی بررسی و به چالش کشیدن باور ها گرفتار می آییم .
مورد راجرز را در مصاحبه ی بالینی از نظر بگذرانید ، او چندین تحریف شناختی را توصیف کرده است ، درمان گر بیان می دارد که وی ” باید ” بار ها تحریف های شناختی خود را در بافت استرسورهای خویش بیابد . در پایان مصاحبه ، مشخص شد که علائم افسردگی راجرز به وسیله ی همین تحریف های شناختی اش ، حفظ شده اند . جلسه ی اول درمان برای او برنامه ریزی شده است و وی شروع به تعدیل شناخت هایش کرد . با وجود همه ی ارز یابی ها و کسب مهارت هایی برای تعدیل شناخت او ، خلق بیمار بهبود نیافت . خلاصه ای از آنچه که بین راجرز و درمان گر شناختی گذشت ، در زیر آمده است :
بیمار : من باید مراقب خانواده و شغلم باشم .
درمان گر : خب ، حالا که نمی توانی از عهده ی این کار بر بیایی ، این چه معنایی برای تو دارد ؟
بیمار : این یعنی که من آدم بی ارزشی هستم .
درمان گر : به نظر می رسد اجبار خود ، به تبعیت از برخی قوانین باعث شده که احساس بدی نسبت به خود داشته باشید .
بیمار : بله ، باید بتوانم آن ها را از ذهنم دور سازم .
اگرچه فرمول بندی موردی به راجرز کمک می کند که علائم خود را درک کند ، اما پژوهش ها نشان داده اند که شواهد کمی مبنی بر اثر بخشی معنا دار مداخله های خاص شناختی در درمان ، در دست است و حمایت تجربی اندکی از نقش تغییر شناختی به عنوان علت بهبودی در CBT وجود دارد ( لانگ مور و ووریل ، 2007 ) . به رغم این یافته ها ، یکی از خطا های بالینی شایع این است که درمان گر باز سازی شناختی را آغاز کند و با تکیه به این درمان و بدون ارز یابی نیاز های تعدیل رفتاری به فر آیند درمانی ادامه دهد . در ادامه ، یک روی کرد بالقوه بهتر را برای همین مورد بالینی می آوریم که بر تغییر رفتاری به عنوان شیوه ای برای بهبودی علائم تأکید دارد .
بیمار : من باید مراقب خانواده و شغلم باشم .
درمان گر : خب ، حالا که نمی توانی از عهده این کار بر بیایی ، این چه معنایی برای تو دارد ؟
بیمار : این یعنی که من آدم بی ارزشی هستم .
درمانگر : به نظر می رسد اجبار خود به تبعیت از برخی قوانین باعث شده که احساس بدی نسبت به خود داشته باشید . فکر می کنید که علاوه بر کار کردن به خاطر خانواده ، به شیوه های دیگری هم از آن ها مراقبت کنید ؟
بیمار : نه ، چرا به خودم زحمت بدهم ؟
درمان گر : بسیار خب ، بعید می دانم که بتوانیم روش های دیگری پیدا کنیم که به شما در کمک به خانواده تان یاری برساند .
بیمار : چرا ، می دانم که همسرم دوست دارد موقع طبخ غذا ، کمکش کنم .
درمان گر : این فکر بسیار خوبی است . می توانیم از همین مورد شروع کنیم و می توانیم مجددا قوانینی را که این جا درباره ی وظیفه ی شما نسبت به خانواده گفتید ، ارز یابی کنیم .
در این مورد ، درمان گر متوجه شد که راجرز در رفتار هایی در گیر می شود که خلق وی را پایین می آورند و منجر به تقویت باور های منفی درباره خود فرد می شوند . به نا بر این برنامه ی درمانی حول آزمایش های رفتاری قرار گرفت تا صحت و کار برد این باور ها را ارزیابی کند و گام های رفتاری عینی را فراهم آورد که بیمار هم بتواند در صورت تمایل آن ها را انجام دهد . بررسی مطالعات مولفه ها نشان می دهند که ضرورتی ندارد درمان گران در CBT افکار فرد را به چالش بکشند زیرا این کار ارزش چندانی در مداخله های رفتاری ندارد ( بیلینگ و کایکن ، 2003 ) .
با این وجود متخصصین می توانند در مواجهه با تحریف های شناختی ، بر باز سازی مجدد شناختی تمرکز کنند . هر چند که این روی کرد ها هم راستا با عمل مبتنی بر شواهد قرار دارند ، اما ممکن است برخی درمان گران ، عوامل رفتاری دخیل در تحریف ها را نا دیده بگیرند . افزون بر این که مداخله های رفتاری مسیر مستقیم تری برای بهبود علائم هستند ، این روش برای درمان گران تازه کار نیز خوب است ( جاکوب سون ، مارتل و دیمید جان ، 2001 ) .
نمی خواهیم بگوییم که باز سازی مجدد شناختی بی تاثیر است بلکه منظور ما این است که مداخلات شناختی وقتی با جنبه های رفتاری CBT همراه می شوند ، بسیار بهتر عمل می کنند . به عنوان اصولی کلی ، این خطا را این گونه خاتمه می دهیم که برای ارز یابی صحت باور های مشکل آفرین بیمار ، می توانیم بحث از آن را با آزمایش رفتاری همراه کنیم .
منبع :
Clinical Errors in Cognitive – Behavior Therapy
Eun Ha Kim & Steven D . Hollon & Bunmi O . Olatunij
American Psycjological Association , 2016
فرم در خواست ترجمه ء متون تخصصی روان شناسی و مشاوره
بر چسب :CBT, Work Shop, آزاد تپه رشی, اختلال, اضطراب, افسردگی, بیمار, تبریز, خطا های بالینی, دکتر مجید محمود علیلو, رفتاری - شناختی, روان پزشکی, روان درمانی, روان شناسی, سولماز دینی, شناخت, کارگاه, گروه آموزشی نوید, مداخله, مشاوره