خطا های بالینی در روان درمانی رفتاری – شناختی ؛ مقدمه
اگر چه اثر بخشی روان درمانی رفتاری – شناختی ( CBT ) در اختلال های بسیاری نشان داده شده است ، اما بسیاری از بیماران هیچ سودی از این درمان نمی برند . این عدمِ موفقیت CBT به عوامل مختلفی بستگی دارد . از جمله ی این عوامل ” خطا های بالینی ” هستند که غالباً در فر آیند های درمانی به وقوع می پیوندند . در این مقاله ، به چهار خطای بالینی به طور خلاصه اشاره می شود ، مثل عدم تحلیل کارکردی دقیق از مساله ( های ) موجود ، عدم مشارکت کافی بیمار در فرمول بندی موردی برای برنامه ریزی درمانی ، نتیجه گیری سطحی از ارز یابی باور ها بدون انجام آزمون های رفتاری و پاسخ گو نبودن بیماران به دلیل ترس از گسستن اتحاد درمانی . سپس از بافتی که این خطا های بالینی در آن ها بیشتر احتمالِ رخ دادن دارند ، بحث می کنیم و روی کرد های جای گزین را مشخص می سازیم . آگاه تر شدن از سایر خطا های بالینی که در طول روان درمانی رفتاری – شناختی رخ می دهند ، پیامد های درمانی بهتری را به ارمغان می آورد .
روان درمانی رفتاری – شناختی ( CBT ) اشاره به مداخله هایی دارد که در آ نها از تکنیک های رفتاری و شناختی استفاده می شود و از مدل های نظری علمی گرفته شده اند ( دیکن و ابرامویز ، 2004 ) . هر چند که زیرساخت اصلی مکانیسم های اثر بخش CBT در اکثرِ اختلال ها به خوبی شناخته نشده اند ، اما CBT با این فرض عمل می کند که شناخت های مخرب و رفتار های نا هنجار ، میانجی اختلال های روان شناختی هستند . به نا بر این با تعدیل شناخت ها و رفتار هایی که منجر به توسعه ی آن ها شده است ، امکان بهبود علائم اختلال های مختلف وجود دارد . کار بست CBT مشارکتی ، ساختار یافته و هدف مند است و اَشکال فعلی CBT مؤلفه های اصلی اختلال را آماج قرار می دهند ( هالون و بک ، 2013 ) .
ویژگی اصلی CBT بر قراری رابطه ی کاریِ نیرو مند و مشارکتی با بیمار است . این رابطه غالباً در بافت آموزش درباره ی ماهیت اختلال به بیمار ، فرمول بندی موردی بر اساس مدل CBT ، ارائه ی اطلاعات مرتبط با دوره ی درمان و تعیین اهداف درمانی شکل می گیرد . هم چنین CBT بر نظارت نظام دار بر تغییر علائم تأکید دارد که شامل تکمیل معیار های علائم در سر تا سر دوره ی درمان است . این نظارت بر علائم ، ارز یابی عینی ای از علائمی که در طول درمان بهبود یافته و علائمی که مستلزم توجه بیش تر است ، به دست می دهد . نتایج به دست آمده از این نظارت به افراد متخصص کمک می کند که اگر به اهداف درمانیِ مورد انتظار دست نیافتند ، بتوانند فرمول بندی مجدد انجام دهند یا مداخله های جای گزینی را در نظر بگیرند ( CBT یا سایر روی کرد ها ) . هرچند که مداخله های اختصاصیِ مختلفی در CBT به کار می رود ، اما تصمیم گیری درباره ی انتخاب مداخله ها و ترتیب اِعمال آن ها باید بر اساس نظریه های شناختی و یاد گیری انجام گیرد که اختلال ها را در چهار چوب رفتار های متقابل ، افکار و هیجان هایی که تحت تأثیر روی داد های محیطی و بین فردی فعال می شوند ، در نظر می گیرند . CBT درمان بسیار فعالی با تأکید بر تکالیف خانگی است که طبیعتاً از فر آیندهای حل مساله در جلسه ی درمانی پیروی می کند . به کار گیری تکالیف در CBT نشان می دهد که این درمان بر حول فر آیند یاد گیری بیمار و تسلط بر مهارت های جدید قرار گرفته است . در پایان هر جلسه ی درمانی CBT ، باید فرصتی به بیمار داده شود تا آن چه را که در طول جلسه آموخته است ، به طور خلاصه بیان کند .
شواهد تجربی از اثر بخشی CBT حمایت می کنند ( باتلر ، کمپن ، فور من و بک ، 2006 ) و 50 تا 80 در صد بیماران که تحت درمان با CBT قرار می گیرند ، پاسخ های مؤثری به درمان می دهند . افزون بر این ، شواهد خوبی برای تأثیر های ماندگار این درمان در دست است که در سایر درمان ها دیده نمی شود که علت آن شاید تأکید این درمان بر مهارت آموزی باشد ( هالون و بک ، 2013 ) . هرچند که شمار زیادی از بیماران نیز به پیامد های درمانی کمی دست یافته یا اصلاً پاسخی به درمان نمی دهند ( بارلو ، 2002 ) . برای یافتن این که چه پیش آگهی و شاخص های قرار دادی در مناسب بودن افراد برای CBT وجود دارند ، نیاز به انجام پژوهش بیش تری است ، هم چنین شواهدی در دست است که نشان می دهد علت تأثیرِ کم این روی کرد ، ناشی از شکاف های موجودِ دانش درباره ی آن است ( میز لر ، مریکان گاز و ونگ ، 2007 ) . فقدان دانش درباره ی اصول تغییر در CBT و ارائه ی مناسب آن ممکن است ناشی از ” خطا های بالینی ” باشد که در پیامد های ضعیف درمانی نقش دارند . خطا های بالینی ، اشتباه هایی هستند که درمان گران ممکن است هنگام ارائه ی CBT در قضاوت بالینی خود مرتکب شوند . در ادامه به چهار نوع از این خطا ها اشاره خواهیم داشت .
منبع :