خانواده های سمی : کودک قربانی چه گونه سپر بلای خانواده می شود ؟ ؛ بخش دوم
در بیش ترِ خانواده ها ، نقش بلا گردانی ، نقش دائمی برخی اعضا است ، به عنوان مثال در مورد زیر برادر آلیشا نقش دائمی قربانی و بلا گردانی را به عهده گرفته است :
« تام ، برادر وسطی من ، همیشه یک قربانی بود زیرا در مقابل مادر من حاضر جوابی می کرد و در برابر تلاش های کنترل گری اش مقاومت نشان می داد . او موفقیت های زیادی داشت ، ورزش کار بود و نمره های مدرسه اش هم خوب بودند ، اما مادر من هرگز نمی توانست با این واقعیت روبرو گردد که به هیچ روشی نتوانسته است او را هم مانند من و خواهر های کوچک تر من تحت کنترل خود در آورد . مادر همه ی تقصیر ها را به گردن تام می انداخت و پدر هم همه ی دروغ های او را درباره ی تام باور می کرد . تام در 18 سالگی خانه را ترک کرد ، نخست به کالج رفت و سپس وارد دانش کده ی حقوق شد و ده سال پیش هم رابطه اش را با والدین ما قطع کرد . به نظر من او موفق ترین گوسفند قربانی تاریخ است . من هنوز هم با او در ارتباط هستم ، اما خواهر و برادر من حتی در سن بزرگ سالی از عصبانی کردن مادر می ترسند . هرچند که من هیچ وقت نقش قربانی را در کودکی ام نداشتم ، اما به دلیل مشکل های متعدد دوران کودکی ام ، تصمیم گرفتم که برای درمان مراجعه کنم . من کل دوران کودکی ام را در حال دفاع بودم . »
به راحتی می توان کودکان را به نقش قربانی بُرد . دورا در این مورد می گوید :
« در روایت زندگی مادر من ، همه ی مشکل ها از جانب من بود . با تولد من ، رابطه ی او با پدر بد شده بود و بالاخره هم به طلاق منجر شد . البته داستانی که پدر از ماجرای طلاق خود تعریف می کند ، چیز دیگری است ، من هفت سال داشتم که آن ها از هم جدا شدند . مادر بر خلاف پدر پس از طلاق مجددا از دواج نکرد ، معتقد بود که چه کسی با زنی که یک بچه هم دارد از دواج می کند . البته به نظر من خنده دار است ، چون پدرم با زنی که دو فرزند داشت از دواج کرد . علت عدم ترقی در شغل هم عامل دورا بود . در 30 سالگی ام تصمیم گرفتم مادر را که این همه مدت پا روی خواسته اش گذاشت و بر خلاف میل خود من را با خود نگهداشته بود ، ترک کنم و پس از آن به درمان مراجعه کردم . این روز ها ارتباط کمی با او دارم ، زیرا نا توانی اش در کنترل اعمال و گفتار من را دیوانه می سازد . »
یک قربانی چگونه انتخاب می شود ؟
پژوهش هایی که در دست هستند درباره انگیزه های سو ء استفاده گر برای آزار عضو قربانی خانواده ، بسیار بحث کرده اند اما هیچ پژوهشی در دست نیست که نشان دهد یک قربانی چه گونه انتخاب می شود ، به نا بر این من از هزاران داستانی که مراجعان در این پروژه و پروژه ی “ التیام یافتن از بی مهری های مادر و احیای مجدد زندگی “ ، برای من نقل کرده اند ، نحوه ی انتخاب شدن قربانی را استخراج کرده ام :
مقاومت یا عصیان
از آن جایی که همه ی سو ء استفاده های کلامی مربوط به کنترل و عدم تعادل قدرت است، جای تعجبی ندارد که بچه ای که خود را مقید به این برنامه نکند ، به ناچار باید کنار گذاشته شده و به حاشیه رانده شود . این همان داستانی است که بر سر برادر آلیشا آمد ، از سوی دیگر ممکن است یکی از علل نقش چرخشی قربانی بودن در سایر خانواده ها همین امر باشد .
فرد حساس
قربانی بودن و تحت قلدری قرار داشتن ، در یک چیز مشترک هستند و آن این که به سو ء استفاده گر امکان ابراز قدرت می بخشند ؛ اگر کودکی که برای این هدف انتخاب شده است ، پاسخ داده و وا کنش نشان دهد ، این امور برای انجام دهنده ی آن لذت بخش تر خواهند شد . از سویی والدین کودک مصمم تر می شوند که سخت گرفتن به این کودک کاملا ضروری است . این پدیده امکان وقوع برای هر دو جنس را دارد و متاسفانه الگویی نیرو مند در بیش ترِ خانواده ها است . حال ، سایر کودکان خانواده به هر کاری دست می زنند تا وا کنش های عاطفی خود را سرکوب کنند ، با وجود این که این کار آن ها را در امان نگه می دارد ، اما آسیبی از نوع دیگر بر این کودکان تحمیل می شود .
طرد شده
به طور معمول مادران فکر می کنند که کودکان قربانی به صورت کامل متفاوت از خود و سایر فرزندان هستند ، به همین دلیل همه ی مهارت های فرزند پروری در مقابل آن ها محکوم به شکست است و در نتیجه به راحتی این کودکان را سر زنش می کنند . در روایت خانواده این کودک به طور معمول مسئولیت همه ی مشکل های خانه را به دوش می کشد .
یاد آوری
این اصل هم در مورد کودکان طلاق صادق است ، که به طور معمول به نظر می رسد شبیه همسر سابق والد است یا مانند او عمل می کند ، این پدیده ممکن است در خانواده های بدون طلاق هم دیده شود ، به این صورت که کودک را شبیه به یکی از اقوام ببینند که دل خوشی از او ندارند . مورد دینا که اتفاقا خود وی هم روان شناس است :
« وقتی که بچه بودم ، نمی توانستم درک کنم که چرا من همیشه باید مورد سر زنش قرار بگیرم ، در حالی که خواهرم همیشه در نظر دیگران عالی بود . بر عکس خواهر ، من دانش آموز موفقی بودم . همه چیز به تاریخ چه ی خانواده ی ما مربوط بود ، پدر که بسیار شبیه به او هستم ، مادر را ترک نمود و زندگی خوبی را با همسر دیگری آغاز کرده بود و گناه من این بود که من شبیه او بودم . »
قربانی بودن کودکان به طور معمول به صورت آزار های کلامی انجام می گیرد ، مهم نیست که این حرفه ها چقدر منطقی هستند ، واقعیت این است که والدین کاری می کنند که نباید . . . .
منبع :
فرم در خواست ترجمه ء متون تخصصی روان شناسی و مشاوره
بر چسب :Work Shop, آزاد تپه رشی, خانواده, دکتر مجید محمود علیلو, دوره های آموزشی, روان پزشکی, روان شناسی, سولماز دینی, طرد, طلاق, فر زند پروری, کارگاه, کنترل, کودک, گروه آموزشی نوید, مشاوره, نو جوان