خانواده های سمی : کودک قربانی چه گونه سپر بلای خانواده می شود ؟ ؛ بخش اول
سپر بلای دیگران شدن هر بار با موضوع متفاوتی روی می دهد اما اصل همیشگی که در کلیه ی روی داد های قربانی شدن وجود دارد ، اصل کنترل است .
نکات کلیدی
- قربانی بودن ( بلا گردان ، سپر بلا بودن ) کودک یک شکل رایج آزار کلامی والدین است . طبق نتایج پژوهش ها وجود سپر بلا در خانواده ، این اندیشه را در ذهن والدین می پروراند که خانواده سالم تر از آن چه که تصور می شود ، می باشد .
- با این کار والدین مسئولیتی در قبال توضیح پیامد های منفی رفتار خود نخواهند داشت و حس کنترل بر خانواده در آن ها افزایش می یابد .
- نقش قربانی را بازی کردن ممکن است به صورت گردشی در اعضای خانواده رخ دهد و یا همیشه یکی از کودکان را در گیر کند .
در مصاحبه هایی که در کتاب خود در زمینه ی آزار کلامی والدین بیان کرده ام ( این کتاب به زودی منتشر می شود ) ، متوجه شدم که قربانی بودن در خانواده از نظم خاصی پیروی می کند ؛ در میان همه ی اَشکال آزار کلامیِ والدین به نظر می رسد که این پدیده از موقعیت ویژه ای بر خور دار است . در خانواده های کنترل گر ، والدینی که مدام بحث می کنند یا خانواده هایی که دارای والدین خود شیفته هستند ، قربانی کردن ابزار مؤثری نه تنها برای حفظ کنترل بر تعامل ها و رفتار های اعضا می باشد بلکه روایت خانوادگی را هم به کنترل در می آورد .
همان طور که گری گمیل اظهار داشته است ، وقتی که یکی از اعضا در نقش قربانی ظاهر می شود ، والدین فکر می کنند که خانواده سالم تر و دارای عمل کرد بیش تری از آن چه در واقع است ، می باشد ؛ آن ها فکر می کنند که تمام مشکلات خانواده به خاطر آن فرد است و اگر او نبود خانواده در عالی ترین شرایط قرار داشت و زندگی خوشی داشتند . این نکته ی بسیار مهمی است زیرا والدین می توانند روایت خانواده را به شیوه ی بسیار خاصی انتخاب کنند .
در مطالعه ی دیگری که توسط زاکاری راث چیلد انجام گرفت و چند مطالعه ی دیگر ، نشان داده شد که در خانواده های دارای عضو قربانی یا بلا گردان ، احساس گناه یا مسئولیت پیامد های منفی به کم ترین حد خود می رسد و در آن ها حس کنترل بر خانواده افزایش می یابد زیرا همیشه دلیلی برای این پیامد بد می یابند . مثالی که اغلب برای این مساله استفاده می کنم این است ، فکر کنید که اتو موبیل خانواده شبانه در حالی که پدر قصد پارک کردن آن را داشته است ، خراب می شود . اگر چنین اتفاقی برای شما روی دهد حتما نگران می شوید و حتی ممکن است با پلیس تماس بگیرید ، اما در هر صورت شما این قضیه را اتفاقی بیش نخواهید دید .
اما اگر شما والدی باشید که عادت کرده اید همیشه یک قربانی برای مسائل خود داشته باشید ، قضیه فرق خواهد کرد ؛ در این صورت فکر خواهید کرد آخرین نفری که پشت فرمان نشسته پدر بوده است ، حتما موقع پیاده شدن ماشین را قفل نکرده و در نتیجه کسی آمده و ماشین را دستکاری کرده است . افزون بر این ها ، پدر موقع رانندگی چراغ ها را هم روشن نمی کند و این باعث شده که فرد خراب کار در تاریکی دیده نشود و بعدا به سمت ماشین بیاید .
به همین راحتی ، پس در روایت انتخاب شده در خانواده ، مقصر اصلی و مسئول این خرابکاری پدر است . با وجود فرد بلا گردان یا قربانی در خانواده ، مسائل به این روش حل و فصل می شوند .
اما چه کسی می تواند نقش قربانی را بر عهده بگیرد ؟
در خانواده هایی مثل خانواده ی مذکور ، نقش قربانی بودن بین اعضا می چرخد ، به عنوان مثال یکی از اعضا در این خانواده اجازه می داد که پدر عصبانی این پیام را به او منتقل کند :
« شکست غیر قابل پذیرش است . نباید با گستاخی جواب داد . تو همان کاری را می کنی که او می گوید ، باید تن به آزاری بدهی که او برایت مقرر کرده، یا این که باید مورد بی توجهی قرار بگیری و قربانی شوی . پسری که به حرف های پدر گوش نداده است باید تا زمانی که رفتار خود را اصلاح کند ، در نقش قربانی باشد و چنین پیامی را دریافت کند و دفعه ی بعد عضوی که آمادگی قربانی شدن را دارد هدف بعدی قرار خواهد گرفت . از همان کودکی تا دهه ی اول زندگی ام یا شاید تا بزرگ سالی همین منوال رواج داشته است تا اینکه سر انجام متوجه اوضاع شدم و برای تغییر آن همت به خرج دادم . »
منبع :
فرم در خواست ترجمه ء متون تخصصی روان شناسی و مشاوره